22
دی
بسیاری مواقع از شاگردانم میپرسم «آیا ترجیح میدهی حق با تو باشد یا بی اهمیت به این مسائل میخواهی فقط شاد و سرحال باشی؟».

همه ی ما براساس عقاید و افکارمـان نـسبت بـه این که حق با چه کسی است یا چه کسی خطا کار است، نظر خاصـی داریـم. بـه کمـک ایـن عقاید و افکار است که میتوانیم نسبت به احساساتمان داوری کنیم. مثلاً میخواهیم دیگـران را به خاطر عملی که در حق ما مرتکب شده اند تنبیه کنیم. امـا حقیقـت ایـن اسـت کـه مـا داستان یک حادثه ی تلخ را بارها و بارها در ذهنمان مرور میکنیم و به سبب اشـتباه شـخص دیگری در گذشته خود را در حال مجازات میکنیم. بی شک چنین کاری احمقانه و نادرست است. برای کاهش آلام گذشته تنها راه، گذشت و بخـشش اسـت . حـداقل اگـر روش ایـن کـار را نمی دانیم، به انجامش امیدوار باشیم.

بخشش یعنی دست برداشتن از احساسات و افکـار ناراحـت کننده و رها ساختن آنها. در حالی که عدم گذشت سبب تخریب درون است و نه چیزدیگری.  صرف نظر از آنکه شما در چه وضعیت روحی و فکری قرار دارید، بـه سـادگی مـشخص است که بخشش در هر زمانی نکته ی مهم و پراهمیتی است.

بخـصوص در دوران بیمـاری.  در دوران بیماری نیاز است تا به اطرافمان بنگریم و کسانی که نیازمند بخـشش مـا هـستند عفـو کنیم. در این مرحله معمولاً آنهایی که به نظر مـی آیـد امکـان بخـشیده شـدن ندارنـد یـا مـا نمی توانیم از گناه آنها چشم پوشی کنیم مهم ترین افراد برای بخشش هستند. عدم بخشش یـک گناهکار از جانب ما برای آن شخص دردسر به خصوصی ایجاد  نمیکند ولی برای مـا فاجعـه خواهد بود. در اصل، هدف آن شخص نیست بلکه خودمان هستیم. نارضایتی ها و دردهایی که حس میکنیم، به سبب وجـود کینـه و عـدم گذشـت در درون خود ماست، نه کارهای دیگـران. بـه خودتـان تلقـین کنیـد کـه حاضـرید همـه را ببخـشید  «امیدوارم خودم را از گذشته آزاد کنم. میخواهم هرکسی که تاکنون آزاری به من رسانده را ببخشم و فراموشش کنم و خودم را به سبب ضرر و زیانی که به دیگران رسانده ام می بخشم».

اگر کسی را به یاد دارید که به شکلی موجبات ناراحتی شـما را فـراهم آ ورده اسـت او را بـا عشق به خدا بسپارید و ببخشیدش و سپس آن فکر و خاطره را ازذهنتـان بطـور کامـل پـاک کنید.

به طور مثال:

اگر خود من آنهایی را که به من آسیب رسانیدند نمی بخشیدم اکنـون در ایـن موقعیت نبودم. نباید خودمان را به سبب حرکتی که دیگران در گذشته با ما کـرده انـد تنبیـه کنیم. منظورم این نیست که بگوئیم اتفاق ساده ای بوده ولی باید طوری نسبت به گذشـته فکـر کنیم که با یادآوری آنها تنها بگوئیم «اوه، بله، یک چیزی بود و گذشت».

به عنوان مثال:

اگر از شما کلاهبرداری کرده اند یادتان باشید که هیچگاه دارایی کسی اگر به راستی حق او باشد از وی سلب نخواهد شد. حتی اگـر چنـین شـود، در زمـان مناسـب بـه صاحبش برگردانده خواهد شد. اما اگر باز پس داده نشد، به معنای آن است که مصلحت ایـن بوده. باید این واقعیت را پذیرفت و با آن کنار آمد.

برای آزادی باید خود را از حس حق به جانبی و تاسف های بی مورد و نادرست رها کنید چرا که این عوامل مخرّب تنها موجب ناتوانی و ضعف خواهنـد بـود.بـرای اینکـه قدرتمنـد باشید باید مسئولیت بپذیرید و به خود تکیه کنید. لحظه ای چشمانتان را ببندید و تصورکنید یک جویبار زیبا در مقابل شما است . آنگاه تمام تجربیات تلخ، اندوه هـا، نـاراحتی هـا، خـاطرات نابخـشودنی و عـواملی کـه باعـث خـشمتان گردیده اند را به داخل جوی بریزید و ببینید که چگونه در آب به دور دست حرکت میکنند و آرام آرام ناپدید میشوند. این تمرین را هر اندازه که میتوانید انجام دهید. هم اکنون زمان کسب آرامش، سلامتی و دلسوزی نسبت به خود و دیگران است. به عمـق وجودتان بروید و با آن قسمتی که راه دست یابی به سلامتی و شفا را میدانـد ارتبـاط برقـرار کنید. شما به شکلی باور نکردنی توانایی این کار را دارید . به درک سطوح جدید توانائی هایتـان که تاکنون از آنها آگاه نبوده اید امیدوار باشید، نه تنها برای بهبود بیماری ها، بلکه بـرای مفاهیم . نتیجه ی این تمـرین پـذیرش هـر عضو وجودتان و هر تجربه ای که تا به حال داشـته ایـد بـه عنـوان بخـشی از پـرد ه ی زنـدگی منحصر به فرد شما است.

نویسنده: لوئیس ال هی

 کتاب: قدرت در درون ماست

۰ ۰ votes
امتیازدهی به مقاله
برچسب ها:
نظرات
مطلع شدن از
guest
0 نظرات
oldest
newest most voted
Inline Feedbacks
View all comments
0
Would love your thoughts, please comment.x